مصطفی توفیقی | شهرآرانیوز؛ «پیش و پسی بست صف کبریا/ پس شعرا آمد و پیش انبیا». این دو مصرع از نظامی گنجه ای، خلاصه پیوند شعر و شریعت در جهان بینی مردمی است که همچنان کتاب حافظ و قرآن را کنار یکدیگر نگاه داشته اند و مناجاتها را آهنگین میخوانند. به ویژه در شهر ما، مشهد، که هم به حضور حضرت ثامن الحجج (ع)، مفتخریم و هم روزی دل و جان، از سفره ادب عالی جنابان کلام، از فردوسی و دقیقی و غزالی تا ملک الشعرای بهار و اخوان ثالث و... بر میداریم.
رسیدن دو خط فرهنگی «مذهب» و «شعر» به یکدیگر، گرد حریم رضوی، ادبیاتی منحصر به فرد را تجلی داده است که دور نیست نام آن را «ادبیات رضوی» بگذاریم، ادبیاتی که فراتر از نامها و نشان ها، و بیش از قصیده بازیها و مرثیه سازی ها، گونه بلیغی از فرهنگ و ادبیات آیینی را معرفی میکند. از جمله نشانههای این ادبیات بی بدیل میتوان به صدها شاعر و ادیب مجاور آرمیده در جوار حرم رضوی و نیز تأثیر شکلی و محتوایی شعر رضوی بر معماری و کاشی کاری و... حرم مطهر رضوی اشاره کرد.
دایره پیوند شعر با این صحن و سرا تا آنجا بوده است که تا همین چند دهه گذشته، «ملک الشعرایی آستان قدس رضوی» رفیعترین سمتها و نشانها و افتخارات ادبی ایرانیان به شمار میآمده است و بهار، بزرگ شاعران سنتی قرن گذشته، به عنوان ملک الشعرایی آستان قدس مفتخر بود. ناگفته نماند که چندی پیش حجت السلام احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی، در سخنانی به احیای دوباره این سنت در آستان قدس رضوی تأکید کرد. گزارش پیش رو نقبی است بر تاریخ ملک الشعرایی در آستان ملائک پاسبان رضا (ع).
«ملک الشعرایی» آستان قدس رضوی را میتوان یک نمونه منحصر به فرد از لحاظ جایگاه اجتماعی و مردمی دانست. مشهورترین ملک الشعرای ایران، محمدتقی بهار، در حالی به این عنوان نائل آمد که شاعران بسیاری به این مقام رشک میبردند و پیش از وی، صفای اصفهانی، سرایی جهرمی، مینا وصبوری به چنین مقامی مفتخر شده بودند (این افراد، شاعر رسمی آستانه بوده و برخی فرمان و مقرری داشته اند) و پس از بهار نیز دکتر قاسم رسا تا هنگام وفات خود، ۲۵ آبان سال ۱۳۵۶، چنین لقبی را در پسوند نام خود داشت.
یکی از نخستین شاعرانی که به طور رسمی از مقرری شاعر آستانه بودن برخوردار شد، محمدحسین صفای فریدنی مشهور به «صفای اصفهانی» است. صفای اصفهانی در سال ۱۲۶۹ هجری قمری در فریدن متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در فریدن و اصفهان فرا گرفت و سپس به همراه برادرش علی محمد متخلص به «حکیم» به تهران رفت و در تهران به تحصیل مشغول شد. در این ایام به عرفان و تصوف گرایید و در سال ۱۳۰۹ به مشهد رفت و با عنایات میرزا محمدعلی مؤتمن ملقب به «مؤتمن السلطنه»، وزیر خراسان، در مشهد ساکن شد. او در مشهد با چند تن از فضلای معروف خراسان از جمله ادیب نیشابوری معاشرت داشت.
به دلالت دیوان اشعارش در آغاز کار به همراه میرزا محمدرضا مؤتمن السلطنه به مشهد میآید و ضمن برخورداری از تشویق و حمایت وی، از مستمری آستان نیز برخوردار میشود، اما زمانی که این مقرری قطع میشود، طی قصیدهای به شکوه و شکایت میپردازد. به طور کلی اشعار او در دوران تصدیگری این مقام بیشتر مدح و منقبت است و از غزلهای عارفانه دیگر سالهای زندگی وی متفاوت است. غزل مشهور به مطلع «دل بردی از من به یغما،ای ترک غارتگر من/ دیدی چه آوردیای دوست، از دست دل بر سر من» از دیوان ۶ هزار بیتی اوست. وی در سال ۱۳۲۲ هجری قمری از دنیا رفت.
اعطای خلعت به یکی از ملک الشعرای آستانه- ۱۳۳۲ قمری
محمدتقی سرایی، امیرالشعرای جهرمی، معروف به «پور سعدی»، صاحب طبعی لطیف و قلمی روان، متولد حدود سالهای ۱۲۴۰ هجری خورشیدی در شهر جهرم بود. در برخی منابع، یکی از نخستین شعرای رسمی آستانه نامیده شده است که به نظر میرسد این نظر از آنجا ریشه میگیرد که اولا وی از طرف ناصرالدین شاه، لقب «امیرالشعرا» گرفته بود و در حالی که از وی فرمان و مستمری داشت، مدتی را در مشهد اقامت گزیده بود.
در «تاریخ ادب» آمده که سرایی در سال ۱۳۱۲ قمری بر حسب خواست امین الدوله به دربار ناصرالدین شاه راه یافت و پس از عرض قصیدهای که در مدح شاه سروده بود، به لقب امیرالشعرا و دریافت فرمان و برقراری مستمری نائل آمد. انتقادهای تند و تیز به زبان هجا، سرانجام به دستور محمدتقی میرزا رکن الدوله، برادر کوچک ناصرالدین شاه که در آن زمان والی (استاندار) خراسان بود، وی را تبعیدی سبزوار کرد.
افضل الممالک در سفرنامه خود، مینا را شاعری ممتاز نام میبرد که مدیحه سرایی مجلس سلام ایالتی و قصیده خوانی آستانه مقدسه رضویه در اعیاد مخصوص بر عهده او بوده است. خود وی در این باره سروده است: «مرا وظیفه سرودن ثنای حاجب اوست/ که افتخار جهان است و خواجه آفاق». صاحب «طرائق الحقائق» نیز ضمن ذکر نام وی، این بیت را که به مناسبت تهیه سه قفل نقره و طلای صریح مطهر سروده شده، جزو بداهه سراییهای مینای خراسانی یادآوری میکند: «ز سیم و زر عضدالملک زد سه قفل بر این در/ فزوده شد دو و تاریخ شد ضریح مطهر».
مینا دیوانی شامل ۶ هزار بیت از قصاید دارد و سرودههایی از وی در کتیبههای آستان قدس باقی مانده است. آن طور که در سفرنامه ناصر الدین شاه آمده، وی از ناصرالدین شاه منصب ملک الشعرایی داشته است. این شاعر اهل تربتحیدریه در سال ۱۲۸۴ هجری قمری درگذشت.
میرزا کاظم صبوری، متولد ۱۲۷۰ هجری قمری، نخستین کسی است که میتوان درباره سمت ملک الشعرایی وی در آستان قدس به صراحت اظهار نظر کرد؛ زیرا ظاهرا افراد پیش از او، لقب ملک الشعرایی را به دلیل ارتباط با دربار دریافت کرده، سپس به دلیل اقامت در مشهد و شعرخوانی در جوار حضرت رضا (ع)، لقب ملک الشعرایی را نیز با خود به آستان قدس برده بودند. اما داستان ملک الشعرایی صبوری، نه از دربار قاجار، بلکه به عکس، از حرم امام رضا (ع) شروع شده بود. بعد از فوت مینای خراسانی، مستشارالملک روز عید فطر سال ۱۲۸۴ قمری از صبوری دعوت کرد برای مجلس سلام جلال الدوله، والی خراسان، قصیدهای بسازد.
حشمت الدوله حمزه میرزا در سفرش به خراسان به وی خلعت و لقب امیرالشعرایی داد و حسین مشیرالدوله نایب التولیه که از شایستگیهای وی مطلع شده بود، دستور داد خلعتی را که طبق معمول همه ساله از طرف آستان قدس رضوی برای ناصرالدین شاه برده میشد، این شاعر به دربار برد و قصیدهای نیز به همراه خلعت به عرض ناصرالدین شاه برساند. صبوری نیز از فرصت استفاده کرد و در ضمن تقدیم آن قصیده از ناصرالدینشاه تقاضای لقب «دعبل العجم» کرد، اما ناصرالدین شاه که این ترکیب را در فارسی، نامأنوس میدید، به وی لقب «ملک الشعرا» داد. او افزون بر این لقب، خادمی کشیک اول را نیز به دست آورد. ملک الشعرای صبوری ۱۲ هزار بیت در دیوان خودش جمع کرده که در سال ۱۳۴۲ خورشیدی به همت فرزند کوچکش، محمد ملک زاده، به چاپ رسیده است.
محمدکاظم صبوری یکی از ملک الشعراهای آستان قدس رضوی
عمده سرودههای ملک الشعرای صبوری در دوره ملک الشعرایی آستانه، پیوند ویژهای با آستان قدس دارد و برخی از اشعار او، به مناسبتهای مختلف بر در و دیوارهای حرم نقش شده است؛ از جمله در آینه کاری دارالسیاده که در سال ۱۳۰۰هـ. ق (۱۲۶۱ خورشیدی) به انجام رسید، قصیدهای از ملک الشعرای صبوری با مطلع «درگهی کایینه اش آیین عرش کبریاست/ قدسیان را بر درش پیوسته روی التجاست» منقوش است. همچنین بر در نقرهای دارالسیاده به سمت دارالحفاظ که امروزه طلاکاری شده است، شعری از وی نقش بسته است. البته این بدان معنا نیست که به غیر از حرم رضوی، در دیگر نقاط شهر مشهد نمیتوان اثری از سرودههای او یافت.
بر سردر آب انبار بازار فرش مشهد و موقوفه مؤتمن الملک که امروزه میتوان نمای بیرونی آن را در خیابان اندرزگوی ۱۳ مشاهده کرد، شعری از ملک الشعرای صبوری حکاکی شده است که در قالب ماده تاریخ، سال احداث آب انبار را نشان میدهد و حتی در بیت آخر آن نام «ملک الشعرای صبوری» نیز درج شده است. این شاعر توانمند و سراینده چکامههای مذهبی، در سال ۱۳۲۲ هـ. ق (۱۲۸۳خورشیدی) در ۵۲ سالگی به دلیل ابتلا به بیماری وبا که در آن زمان، شهر مشهد را درگیر خود کرده بود، دار فانی را وداع گفت و در صحن عتیق (انقلاب) به خاک سپرده شد.
زمانی که نام «ملک الشعرا» برده میشود، چه در میان خواص و چه در میان عامه مردم، نخستین شخصی که به خاطر میآید، میرزامحمدتقی صبوری، متخلص به «ملک الشعرای بهار» است؛ یکی از مشهورترین و محبوبترین ادیبان سدههای اخیر.
بهار که سال ۱۳۰۴ هجری قمری، در مشهد به دنیا آمده است، فرزند ملک الشعرای صبوری، دیگر شاعر مطرح آستان قدس رضوی، است. انتقال منصب ملک الشعرایی از پدر به پسر، بی حاشیه نیز نبوده است، چه اینکه بهار در ابتدای جوانی به چنین جایگاهی رسید و در فضای ادبیات سنتی، ملک الشعرا لقب گرفتن وی، به شاعران و ناشاعران هم نسل وی دشوار میآمد. اما شخصیت فردی و اجتماعی و ادبی بهار به چنان پایهای بود که سید حسن نایب التولیه، تمام قد از او حمایت کرد تا آنجا که فرمان ملک الشعرایی وی توسط مظفرالدین شاه صادر شد. ملک الشعرای بهار بیش از ۴۰ هزار بیت شعر در قالبهای مختلف سرود که بیش از هزار بیت آن، پس از رحلتش توسط برادر وی در دو جلد چاپ شد.
سندی از اهدای مواجب ملک الشعراهای محمد تقی بهار
محمدحسین میرزا نادری متخلص به نادری و ملقب به امیرالشعراست. وی در مشهد سکونت داشت و با آنکه در خانوادهای اشرافی متولد شد، بسیار درویش مسلک بود و پس از عزیمت ملک الشعرای بهار از مشهد به تهران، سرودن قصیده و خواندن شعر در مجالس سلام و اعیاد آستان قدس را تا آخر عمر به عهده داشت. نادری علاوه بر دیوان اشعار، مثنوی «ظفرنامه» را نیز سروده است. از اشعار رضوی امیرالشعرای نادری است: «ثامن ضامن، ولی ا... اعظم، آن که هست/ پایه ایوان فر و شوکتش کیوان و تیر/ قبله هفتم، امام هشتمین، شمس الشموس/ آن که رخ سایید بر درگاه او شاه و وزیر».
آخرین شاعری که رسما در سمت ملک الشعرایی آستان قدس رضوی فعالیت کرده است، قاسم رسا متولد ۱۲۹۰ تهران است. رسا که در دوازده سالگی به مشهد آمد و در خاک خراسان پرورش یافت و خود را خراسانی میدانست، اولین شعرش را در دبستان، در مذمت نااهلان سرود. او پزشکی زبده بود که هرگز ارتباط خود را با شعر و ادبیات قطع نکرد و تا آخرین روزهای عمرش به سرودن شعر و خدمت به مردم در حرفه پزشکی مشغول بود. رسا، روز میلاد امام حسین (ع) قصیدهای در تالار تشریفات خواند و به همین مناسبت، حکم خدمت افتخاری را در سال ۱۳۲۵ هجری خورشیدی صله گرفت، در سال ۱۳۳۰ حکم شاعر سخنور افتخاری دربار ولایت مداری را دریافت کرد و و سال ۱۳۳۶ رسما ملک الشعرای آستان قدس رضوی شد.
دیوان اشعار قاسم رسا که شامل حدود ۶ هزار بیت است، در سال ۱۳۴۰ انتشار یافت و کتاب «مراثی و مناقب ابا عبدا... الحسین» وی نیز که به نظم است، در مشهد به چاپ رسیده است. وی خود درباره چند و، چون شاعری اش میگوید: «طبع سرشار و کمال و ادب و ذوق سلیم/ همه از دولت سلطان خراسان دارم». آخرین ملک الشعرای آستان قدس رضوی، ۲۵ آبان ۱۳۵۶ آن جهانی شد و در صحن عتیق بارگاه رضوی به خاک سپرده شد.
تصویری از خاندان ملک الشعرای بهار که خودش و پدرش این عنوان را از آستان ملائک پاسبان حضرت دوست به یادگار داشتند